مدح و وفات « شهادت» حضرت زینب سلام الله علیها
بس که با خود ماتم از کرب و بلا برداشته بوی غصه کوچههای شام را برداشته در حـقیـقـت چهـرۀ آئـیـنۀ کـرب و بلا با وفـور اشک های خود جلا برداشته کوچه و محراب و خون تشت را دیده، ولی چون عمود نیزه را دیده ست تا برداشته گویـیا بر چهـرۀ زینب زده آن بیحـیا خیزران را وقتی از تشت طلا برداشته طاقتش دیگر شبیه سالهای پیش نیست غصههای خویش را از هم جدا برداشته پهن کرده دور بستر گریۀ یک عمر را کوله باری را که از کرب و بلا برداشته تا همین اندازه میگویم که کوه اهل بیت چند وقتی میشود با خود عصا برداشته |